چهارده شهریور 1397
کثافت و نجاست گرفته همه جا را. به کجا باید برسیم که دیگر کافی باشد؟ بله هنوز هم جا دارد. تو نبودهای ببینی محاصره تبریز را که مردم از فرط گرسنگی همدیگر را میدریدند و میخوردند. بله ندیدهام. پس یعنی هنوز جا دارد؟ هنوز جا دارد تا حقارت و چرک و عفونت و مرگ و قرنطینه بریزد بیرون و ورد زبان شود. آری هنوز جا دارد.
از دم ظهری که خبر حملهی جمع عظیمی از ملت برای پیشخرید خودروهای سایپا و فروش آن در عرض چند دقیقه را شنیدهام با اینکه از پیش این اتفاق چیزی کاملا بدیهی و روشن بود اما با اینهمه یقین آوردم که هیچ امیدی به این ملت وجود ندارد. باور کنید بیشتر کسانی که برای سود بیشتر وارد سایت شده و ماشینها را خریدهاند عضو کمپینهای اعتراضی تحریم خرید خودرو بودهاند و بعد از آن وارد صفحه های مجازی و غیرمجازیشان شده و دوباره شروع به غر زدن از وضع مردم و جامعه کردهاند. شما دشمن منید یا من دشمن شما و یا اصلا همگی دشمن هم؟ نمیدانم. دلالی و فرصتطلبی تمام تهران را گرفته است. شهر بوی نعش میدهد بوی غدههای پکیدهی جوش و دمل. اصلاً به هر که که میخندد مشکوکم. به هر که حرف میزند به هر که دست میدهد به هرکه سلام میکند به هر که دعا میکند به هر که کنارم مینشیند به هرکه فروش میکند و هر که خرید میکند به هر که میرود به هر که میماند، به هر که، به همه و بیشتر از همه به آنکه در آینه نگاهم میکند مشکوکم. ای کاش ای کاش ای کاش میشد وطنم را همچون بنفشهها با خود ببرم هر کجا که خواست. ای کاش...ای کاش...